جدول جو
جدول جو

معنی شادی پذیر - جستجوی لغت در جدول جو

شادی پذیر(وِکَ دَ / دِ)
نعت از شادی پذیرفتن. پذیرندۀ شادی:
چو بربط هر که او شادی پذیر است
ز درد گوشمالش ناگزیر است.
نظامی (خسرو شیرین ص 415)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از ادب پذیر
تصویر ادب پذیر
آنکه می تواند ادب یاد بگیرد
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از عادت پذیر
تصویر عادت پذیر
عادت پذیرنده، خوی پذیرنده، آنکه رفتار دیگران بر او تاثیر می گذارد، برای مثال کجا چون طبع مردم خوی گیر است / ز هرکس آدمی عادت پذیر است (عطار۱ - ۲۰۸)
فرهنگ فارسی عمید
(پَ رَ)
خوی پذیرنده. آنکه از کسی یا چیزی عادت پذیرد. آنکه خوی دیگری را قبول کند:
کجا چون طبع مردم خوی گیر است
ز هر کس آدمی عادت پذیر است.
عطار
لغت نامه دهخدا
پذیرای ادب: این کودک ادب پذیر نیست
لغت نامه دهخدا
خو پذیر با بدان کم نشین که بد مانی خو پذیر است نفس انسانی (سنائی حدیقه) آن که از کسی یا چیزی عادت پذیرد کسی که خوی دیگری را قبول کند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ادب پذیر
تصویر ادب پذیر
پذیرای ادب: (این کودک ادب پذیر نیست)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ادا پذیر
تصویر ادا پذیر
قابل پرداخت
فرهنگ لغت هوشیار